من به تو مربوطم

لیلا کردبچه  

انگشتانم را
چون خُرده‌های لانه‌ای از روی شانه‌هات می‌تکانی
و پیداست
که روزی با تماشای آسمان بی‌پرنده گریه خواهی کرد
برای زنی که یک‌تنه می‌توانست
غمگین‌ترین شهر جهان باشد
و به اندازۀ تمام زنانی که دوستت داشته‌اند
رنج بکشد
من
به تو مربوطم
طوری‌که اندوه به شب
طوری‌که صدای بنان به حاشیۀ غروب
طوری‌که آن قناری زرد غمگین به شاملو
بی‌آنکه هیچ‎‌کدام دلیل قانع‌کننده‌ای داشته باشیم

من به تو مربوطم
و تصورم این است که چیز زیادی نمی‌خواهم
اگر بخش کوچکی از قلب تو را می‌خواهم
و دقیقۀ کوتاهی از دست‌هایت را
تا بعدها به دوستانم بگویم:
روزی پوست من بسیار خوشبخت بوده است

چه‌کار کنم؟
که مثل یک گناهِ تازه دلپذیری
و آدم نه می‌تواند از خیر تو بگذرد
نه می‌تواند از شرّ تو بگذرد
تو
که سیگارت را در انبار باروت روشن کرده‌ای
و می‌ترسی دود، دیدگانت را بیازارد!

زن سرسختی بودم
رویینه‌تنی که پیش از تو مرد نبرد بود
و خنجر قَتّال شعر عاشقانۀ فارسی
در مواجهه با قلبش کُند می‌شد
سایه‌ای شدم
جا‌مانده از پرنده‌ای رفته
که سمت چپش مهربان‌تر است
و روزهای ابری
دست‌های تنهاتری دارد
روزی
با تماشای آسمان بی‌پرنده رنج خواهی کشید
و برای چشمان زنی دلتنگ خواهی شد؛
زنی که تمام ‌عمر چون فعلی اندوهگین
خود را صرف گریه برای تو کرده بود
بی‌آنکه پس از سال‌ها برای مربوط بودن به تو
دلیل قانع‌کننده‌ای پیدا کرده باشد.
لیلا کردبچه

 

اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۰ ]
    • adieu

    تمام خداحافظی های جهان

    شیما سبحانی   

    تمام خداحافظی‌های جهان
    به یک نقطه می‌رسند
    به یک افسوس
    و تمام شعرهای جهان
    به یک دوئل عاشقانه
    و شلیک دو لب روی هم
    که ماشه را بچکانی
    و بعد هم خلاص
    شیما سبحانی

     

    اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۰ ]
    • adieu
    من کل آسمان تو را گشتم،
    دیریست، کفتران به تو مشغولند.