۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تکست های مانگ میرزایی» ثبت شده است

عشق راه نجاته

مانگ میرزایی

 

هرچقدر هم که سنت بره بالا، هرچقدر هم درگیر کار و مشغله‌های مختلف بشی، هرچقدر ذهنت پر از دغدغه‌های عجیب غریب بشه و حس کنی کارای خیلی مهمی تو این زندگی داری، باز توی دلت یه نوجوون پر تب و تاب نفس میکشه که درست مثل روزای اول بلوغ دلش یه عشق هیجانی و پرحرارت میخواد.
هرچقدر هم از عشق دور بشی و زبونت بگه اینا بچه بازیه، از سن من گذشته، من کارای مهم‌تری دارم، باز دلت میخواد بزنی زیر همه چیز و پشت کنی به دنیا و دست یه نفرو بگیری بری زیر بارون باهاش بدویی، ببریش کنار دریا و یهو دوتایی بزنید به دل آب و تو دریا همو بغل کنید و بلند بلند بخندید.
نمیشه آدم دلش عشق نخواد، نمیشه آدم رویا نبافه از قدم زدن با عشق، از سفر رفتن باهاش، از بغلش گرفتن و باهاش رقصیدن و بوسیدنش.
اصلا همون جا که غرق معادلات عجیب و غریب دنیایی و سرت درد گرفته از حساب و کتاب، فقط عشقه که میتونه با یه نگاه و یه لیوان چایی دارچینی تو رو از دست خودت نجات بده.
عشق شاید جدی‌ترین اتفاق این دنیاست که گاهی یادمون میره به دنیا اومدیم که عاشقی کنیم. که عشق راه نجاته. که عشق با تمام زخما و درداش، مسبب واقعی‌ترین لبخندا و عمیق‌ترین حالای خوب و درمون دردای دل گرفته ماست.
مانگ میرزایی

 

اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۰ ]
    • adieu

    عشق را نمی شود تعریف کرد

    مانگ میرزایی 

    عشق را نمی‌شود تعریف کرد
    به هر تعریفی که از عشق برسی،
    زمین و زمان دست به دست هم می‌دهند تا به تو ثابت کنند که عشق آن چیزی نیست که تو فکرش را می‌کرده‌ای
    به تعداد آدم‌های عاشق
    و به تعداد عشق‌هایی که آدم‌های عاشق تجربه‌ کرده‌اند،
    تعریف وجود دارد از "عشق"

    یک وقتی تو اگر خودت را زیر پا بگذاری و فدای معشوق کنی، عاشقی
    یک وقتی اگر خودت را خط نزنی و خودت بمانی و بگذاری جهان حول محور تو بچرخد و تو را همانطور که هستی دوست بدارند و آدم‌ها را همانطور که هستند دوست بداری عاشقی
    خیلی نمی‌شود دنبال تعریف عشق لا‌به‌لای کلمه‌ها گشت
    باید زندگی‌اش کرد
    باید با عشق خندید و برایش گریست
    باید دردش را کشید
    باید برایش شعر خواند و آواز
    باید هوایش را داشت
    باید بغلش کرد
    باید عشق را بوسید
    عشق همین است
    همان حسی و حالی که هر لحظه ممکن است از دل تو بگذرد
    که شاید کلمه‌ای نشود برای توصیفش پیدا کرد

    که شاید اصلا احساسات محتاج کلمه نیستند
    که کلمات محتاج احساساتند و التماس می‌کنند که همه چیز را تعریف کنیم
     مانگ میرزایی

     

    اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۰ ]
    • adieu
    من کل آسمان تو را گشتم،
    دیریست، کفتران به تو مشغولند.