پیر شدیم یا بزرگ؟

مهسا پناهی

 

ما دیگه اون نوجوونای قدیم نیستیم که با شنیدن سینوس کسینوس خندمون بگیره،
بزرگ شدیم،نه؟
بچه کوچیکا بهمون میگن خاله،عمو...
قدمون چند هوا بلندتر شده،
دیگه دستمون به کابینت بلندای آشپزخونه میرسه و پامون به گاز و کلاچ...
بعضیامون انقدر بزرگ شدن رفتن پی سیگار،
بعضیامونم نه،دیدن غم و غصه شون دود کردنی نیست،نشستن خوردنش!
ما دیگه روزای برفی لیز نمیخوریم،
نه که زمینِ یخ زده لیز نباشه ها،
فقط یاد گرفتیم باید با احتیاط قدم برداریم که با مخ نریم تو زمین...
قلبامون چی شد راستی؟؟
بعضیامون دل شکستن، بعضیامون دل باخته و بعضیامون دل تنگ...
ما خیلی وقته که دیگه بچه نیستیم،
ولی پیر شدیم یا بزرگ ؟!
اینه که جای بحث داره...
مهسا پناهی

 

اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۰ ]
    • adieu

    به خدا تهش هیچی نیست

    مانگ میرزایی

     

    زندگیت سر اومد رفیق
    ول کن بگیر و ببندشو
    زندونیِ زندگی نباش
    دستبندی که زدی به دستتو بازش کن
    کلید رهایی از گرفتاریات اینه که بدونی تو این دنیا هرچی بری به تهش نمیرسی
    پس همینجایی که هستی از ماشینت پیاده شو
    زندگی کن
    بخدا تهش هیچی نیست
    همش همینجاس!
    مانگ میرزایی

     

    اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۱ ]
    • adieu
    من کل آسمان تو را گشتم،
    دیریست، کفتران به تو مشغولند.