فاطمه جوادی 

تو میتوانستی بمانی، نخواستی
میتوانستی دوستم داشته باشی، نخواستی
میتوانستی نوازش هایت را تا ابدیت کش بدهی، نخواستی
میتوانستی عاشق ترین آدمِ زمین باشی و من را خوشبخترین حوایِ دنیا کنی ولی نخواستی....
همه چیز از همین نخواستن ها شروع میشود
همه اشک ها
همه بغض هایِ تو گلو مانده
همه بی فروغی چشم ها
همه پس زدن ها
همه بیزار شدن ها تا انتهایِ دنیا از عشق.
همه چیز از همین نخواستن ها شروع میشود
نشدن ها بهانه آدمهایی شبیه توست که کسانی شبیه من را نمیخواهند...
فاطمه جوادی

 

اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!