حنجره جایی برای مردن است

شیما سبحانی  

عصیان، تمام فریادهایی ست که خفه می‌کنیم
تا جایی دیگر ما را در آغوش گیرند
سکوت می‌میراند
سکوت جراحتی بر اندام برهنه‌ی زنی فریبنده است
شلیک گلوله‌ای بر گلوی نازک پرنده‌ی خوشبختی‌ست
حنجره جایی برای مردن است
جایی برای به صلیب بردن فریادهاست
شیما سبحانی

 

اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۰ ]
    • adieu

    بشنو ای جلاد

    هوشنگ ابتهاج 

    با تمام خشم خویش
    با تمام نفرت دیوانه وار خویش
    می کشم فریاد;
    ای جلاد!
    ننگت باد!

    آه، هنگامی که یک انسان
    می‌کشد انسان دیگر را
    می‌کشد در خویشتن
    انسان بودن را

    بشنو ای جلاد!
    می‌رسد آخر
    روز دیگرگون
    روز کیفر
    روز کین خواهی
    روز بار آوردن این شوره زار خون

    زیر این باران خونین
    سبز خواهد گشت بذر کین
    وین کویر خشک
    بارور خواهد شد از گلهای نفرین

    آه، هنگامی که خون از خشم سرکش
    در تنور قلبها می‌گیرد آتش
    برق سرنیزه چه ناچیزست!
    و خروش خلق
    هنگامی که می‌پیچد
    چون طنین رعد از آفاق تا آفاق
    چه دلاویزست!

    بشنو ای جلاد!
    می‌خروشد خشم در شیپور
    می کوبد غضب بر طبل
    هر طرف سر می‌کشد عصیان
    و درون بستر خونین خشم خلق
    زاده می شود طوفان

    بشنو ای جلاد!
    و مپوشان چهره با دستان خون آلود!
    می‌شناسندت به صد نقش و نشان مردم
    می درخشد زیر برق چکمه های تو
    لکه های خون دامنگیر

    و به کوه و دشت پیچیده ست
    نام ننگین تو با هر مرده باد خلق کیفرخواه
    و به جا مانده ست از خون شهیدان
    بر سواد سنگ فرش راه
    نقش یک فریاد

    ای جلاد!
    ننگت باد!
    هوشنگ ابتهاج

     

    اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۰ ]
    • adieu
    من کل آسمان تو را گشتم،
    دیریست، کفتران به تو مشغولند.