۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تقابل عقل و عشق» ثبت شده است

پایان بی دلیل دویدن، نشستن است

فاضل نظری  

اکنون که میل دوست به با من نشستن است
تقدیر من چو گرد به دامن نشستن است

شوق فنا یا عطش وصل ؟! هر چه هست
چون آب ، بر حرارت آهن نشستن است

من سربلند غیرت خویشم در این مصاف
تیغ رقیب ، لایق بر تن نشستن است

طوفان اگر فرو بنشیند عجیب نیست
پایان بی دلیل دویدن ، نشستن است

در راه عشق ... تکیه به تدبیر عقل خویش
با چتر ، زیر سایه ی بهمن نشستن است
فاضل نظری

 

اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۰ ]
    • adieu

    دلم لباس عافیت پوشیده

    رسول ادهمی 
    دلم لباس عافیت پوشیده
    ذهنم اما مریض است هنوز.
    او گفت بگو آ
    من
    چرا
    آه کشیدم؟
    نبضم آن روز برای چه به انگشتانش،
    سبب آمدنم را نگفت؟
    مگر آن لحظه در آن حال و هوا
    جای نسخه
    عطر خوبش
    نپیچید؟!
    رسول ادهمی

     

    اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۰ ]
    • adieu
    من کل آسمان تو را گشتم،
    دیریست، کفتران به تو مشغولند.