۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن های فاضل نظری» ثبت شده است

پایان بی دلیل دویدن، نشستن است

فاضل نظری  

اکنون که میل دوست به با من نشستن است
تقدیر من چو گرد به دامن نشستن است

شوق فنا یا عطش وصل ؟! هر چه هست
چون آب ، بر حرارت آهن نشستن است

من سربلند غیرت خویشم در این مصاف
تیغ رقیب ، لایق بر تن نشستن است

طوفان اگر فرو بنشیند عجیب نیست
پایان بی دلیل دویدن ، نشستن است

در راه عشق ... تکیه به تدبیر عقل خویش
با چتر ، زیر سایه ی بهمن نشستن است
فاضل نظری

 

اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۰ ]
    • adieu

    جهان از عشق نامی تازه می گیرد

    فاضل نظری 

    چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد
    از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد

    من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم
    خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد

    به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق
    عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد

    چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی!
    کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد

    ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
    نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد
    فاضل نظری

     

    اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۰ ]
    • adieu
    من کل آسمان تو را گشتم،
    دیریست، کفتران به تو مشغولند.