به چشمام اجازه باریدن میدم

دنیا کاف

 

پنج دقیقه قبل قرار زنگ میزنه میگه :
نمیرسم بیام؛ توام برو خونه.
میگم : منتظرت میمونم تا بیای.
خیلی جدی و محکم میگه :
هفته بعد میبینمت.
عصبی میشم و تموم جونم میسوزه از شیرینی قندایی که به شوق دیدنش تو دلم آب کردم ، دادوبیداد راه میندازمو میگم :
یا امروز یا هیچ وقت!!!
خونسرد تر از‌همیشه میگه :
باشه عزیزم!
هرطور راحتی...
بغض میشینه تو گلوم و یادم میاد :
من عاشقم نه اون!
اون میتونه نیاد،
میتونه بره
میتونه فراموش کنه
اما من...!
من نمیتونم.
به چشمام اجازه‌ی باریدن میدم
و با حنجره‌ی سبک شده از بغض میپرسم :
هفته بعد کجا ببینمت ؟!
دنیا کاف

 

اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۶ ]
    • adieu

    اولین های زندگی

    ناهید سعادتیان

     

    " اولین "های زندگی هر کسی خیلی مهمن. اصلا یه جورایی رسالت پیامبری میگذاره به دوشت!حالا اگه قدر اول بودنت رو دونستی و حق مطلب رو درست ادا کردی که عالیه؛ اما اگه کج فهمی کردی و کم لطفی...خدا به داد اون بنده خدا برسه. اونی که تو تجربه اولش بودی و گذاشتی طعم خوش عشق رو مزه مزه کنه. بعد تو دیگه هیشکی واسش "تو" نمیشه! یه وقت توو مدل چشمهای آدمها دنبال نگاه تو میگرده و دلش میره، یه جا شماره پلاک ماشین یه غریبه که شبیه پلاکته دیوونه ش میکنه،یه روزم مدل حرف زدن آدما و تکه کلامشون رو میجوره تا بتونه یه "تو" ازشون دربیاره، حتی ممکنه مشابهت رشته تحصیلی تو و بقیه باعث شه دلش بره... اگه خیلی محکم باشه دلش رو چال میکنه توو سینه ش و به ظاهر خوش و خرم زندگی میکنه... اگه نه، میره دنبال دلش و هر بار یه تیکه از اونو جا میذاره توو سینه ی یکی!یکی هایی که هیچکدومشون "تو" نشدن واسش..
    میدونی؟!اون وقت تو مسوولی! مسوول دل اون و سینه هایی که حامل تکه های دل اون هستن...
    اگه یه روزی " اولین " شدی واسه کسی، حواست باشه بهش؛ نکنه هزار تیکه شه دلش و بیفته دست غریبه هایی که فقط رهگذرن...!
    ناهید سعادتیان

     

    اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۴ ]
    • adieu
    من کل آسمان تو را گشتم،
    دیریست، کفتران به تو مشغولند.