تصورات آدمی از جنس شیشه اند

امیر علی ق 

به نظرم، تصورات آدمی از جنس شیشه اند‌ و ساخته ی نگاه چشمان قلب هر آدم به دنیا و دیگر آدمها. حال در سومین دهه از زندگی این را خوب میفهمم که هیچ چیز به اندازه ی همین تصورات آدمی، ضربه پذیر نیست. گویی هر بوسه نوازشی ست به این شیشه ی نازک تصور، و هر اشتباه از سمت ما و آدمها مانند جسمی ست سخت و سنگی که میخراشد اش‌ یا می شکند گاهی به نحوی که با هیچ چسبی درست بشو‌ نیست.

دوستی داشتم که مرگ مادرش را اینطور برایم بازگو میکرد: «انگار قسمتی از ظرف خوشحالی تو ترک بردارد و تو هیچوقت مثل سابق از خوشحالی لبریز نشوی» حال من خوب می دانم که ظرفی که او از آن حرف میزند همان تصورات اوست از دنیا، که فکر میکند همه چیز را همیشه دارد، آن هم در دنیایی که مبنای آن ثبات نیست.

عزیزم،
این طرف از تصورات آدم که ما درونش ایستاده ایم زندگی ست و گرمای جریان خون، اما آن طرف مرگ و سرمایش ایستاده اند. هر سنگی، هر ضربه یا ترک به تصورات ما، راه سرما را باز میکند. خوب به یاد دارم، زمانی که پدر بزرگم را از دست دادیم پدرم به ما گفت «حالا دیگر از مرگ کمتر میترسد». به گمانم این صحبت ها زمانی اتفاق می افتند که شکستگی در تصورات آدم، شکاف بیشتری بر میدارد و چون آدمی به سرمای بیشتر عادت می کند، به مرور از سرمای مرگ کمتر می لرزد.
امیرعلی ق

 

اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۰ ]
    • adieu

    جهان از عشق نامی تازه می گیرد

    فاضل نظری 

    چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد
    از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد

    من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم
    خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد

    به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق
    عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد

    چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی!
    کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد

    ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
    نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد
    فاضل نظری

     

    اگر دست به قلم هستید و قصد به اشتراک گذاشتن نوشته‌هاتونُ دارید ما میتونیم کمکتون کنیم. فقط کافیه روی اینجا کلیک کنید!

  • نظرات [ ۰ ]
    • adieu
    من کل آسمان تو را گشتم،
    دیریست، کفتران به تو مشغولند.